تجربه ی کمی تلخ برای من اما عبرت آمیز برای شما اسمم کاترینه و25 سالمه.راستش می خواستم یکی از تجربیات تلخ خود را برای شما بازگو کنم تا شاید عبرتی برایتان شود .فرد نسبتا خوش چهره ای هستم البته این رو خودم نمی کم بلکه دیگران در موردم می گن .و جزآن دسته از آدمها هستم که تیپ و قیافه /مد برام مهمه.راستش 3 سال پیش وقتی اولین بار دختر خاله ام فرناز بینی شو به خاطر مد بودن کلاس گذاشتن برای دیگران عمل کرد /به پیروی از ایشون تقریبا همه ی دخترها وپسرهای فامیلمون نیز همین کار رو کردند.بنده هم که خود را در چنین زمینه هایی سر تر از بقیه می دونستم تصمیم گرفتم دماغمو را عمل کنم که مبادا از بقیه ی عقب بمانم .وبالاخره هم موفق به انجام این کار شدم .راستش برای بار اول که بعد از عمل موفق شدم تصویر خودم را تو آیینه ببینم /اون قدر حالم گرفته شد که کم مونده بود به گریه بیفتم .به نظر م دماغم قبل از عمل خیلی خوش فرمتر و خوشگلتر از بعد عمل بود .این ماجرا یه درس بزرگی را بهم داد واون این بود که از هر مدی پیروی نکنم .نمی گم عمل کردن دماغ یا این که اهمیت دادن به چهره بد ه است بلکه بر عکس خیلی هم خوبه که همه به زیبای ظاهریشون اهمیت دارند منتها برای کسی هایی که طبیعی خوش چهره هستند و مشکلی هم در صورتشان دیده نمی شود.به نظر من ه خیلی مسخره است که بخاطر مد/ به عمل های جراحی که هم هزینه های زیادی داره وهم خطر های زیادی وهم چنین درد و سختی های عمل رو بیاورند تازه اگه همه ی معایب مثل هزینه و..... را در نظر نگیریم شاید اتفاقی مثل اتفاقی که برای من افتاد برای شما نیز پیش بیاید .پس توصیه ایی که به عنوان یک دوست به شما میکنم این است که یکم عاقلانه تر در مورد خودتان وزیبایی تان تصمیم بگیرید.نویسنده: کاترین-محبی
تربیت سگها
یک سگ تربیت شده را با سگی که تعلیم ندیده مقایسه کنید، سگی که تربیت شده باشد براحتی بین انسانها زندگی میکند این سگ نه تنها برای اطرافیان خود مشکلافرین نیست، بلکه در موارد بسیاری به یاری و کمک آنها میشتابد ولی سگی که تعلیم ندیده باشد، همواره باعث دردسر بوده و برای اطرافیان و حتی خودش مشکلساز خواهد شد.
یک سگ تربیت شده را با سگی که تعلیم ندیده مقایسه کنید، سگی که تربیت شده باشد براحتی بین انسانها زندگی میکند این سگ نه تنها برای اطرافیان خود مشکلافرین نیست، بلکه در موارد بسیاری به یاری و کمک آنها میشتابد ولی سگی که تعلیم ندیده باشد، همواره باعث دردسر بوده و برای اطرافیان و حتی خودش مشکلساز خواهد شد. خوشبختانه سگها به دلیل هوش بالا و ویژگیهای رفتاری خاصی که دارند براحتی قابل تربیت هستند. شما هر نژادی را میتوانید به راحتی تعلیم دهید. لزومی ندارد که آن حتمآ یک سگ اصیل باشد حتی یک سگ دو رگه یا سگ معمولی را نیز میتوانید به آسانی تعلیم دهید هر چند که برخی نژادها استعداد خوبی در این زمینه دارند و برخی دیگر مستلزم بکارگیری وقت و زمان بیشتری برای تعلیم و تربیت هستند. اصولا تربیت سگها، کار وقتگیری بوده و نیاز به حوصله زیادی دارد. شخصی که میخواهد سگ را تعلیم دهد باید با خصوصیات رفتاری آن آشنایی کافی داشته، حیوان را درک کرده و بتوا ند با وی ارتباط نزدیکی برقرار کند. باید این نکته را در نظر داشته باشید که برنامه و سیستمی که برای سیستم سگ انتخاب میکنید باید در راستایی باشد که حیوان را شاداب و سرحال کند و هیچ موقع این تربیت و تعلیم نباید موجب آزار و اذیت حیوان شود. اگر بتوایند سگ را درست و صحیح تربیت کنید، جذابیت حیوان چند برابر شده و رابطه عاطفی شما با او بسیار عمیقتر خواهد گشت. بهترین موقع برای شروع تربیت، از سن، ماهگی تا 2 سالگی است. بعد از سن 2 سالگی استعداد و توانایی سگها در یادگیری کمتر میشود.قبل از شروع به تعلیم و تربیت سگ، باید با او کاملا اخت شوید. اینکه بخواهید یک سگ جدید را بدون اینکه با وی آشنایی داشته باشید و بدون اینکه با وی ارتباط نزدیک برقرار کنید، تعلیم دهید، یک کار بیهوده و پردردسر است. زیرا چنین سگی از دستورات و تعالیم شما پیروی نخواهد کرد. نکته دیگر این است که در تعلیم سگ واژه بنشین را خیلی راحتتر از عبارت «زود باش بشین» یاد خواهد گرفت و در مقایسه با عبارت دوم به ندرت گیج خواهد شد.حیوان معمولا در جلسات اول آموزش، زود حوصلهاش را از دست داده و خسته میشود، بنابراین بهتر است جلسات اول کوتاه بوده و خستهکننده نباشد. هیچگاه در حین تربیت سگ بیجهت او را سرزنش نکنید زیرا چنین برخوردی از سوی شما، او را گیج خواهد کرد. اگر سگتان در حین آموزش تعالیم شما را درست انجام داد او را تشویق کنید. منظور از تشویق، این است که شما باید یک رابطه نشاطبخش را با سگتان برقرار کنید. برای مثال نوازش کردن یا گفتن کلماتی مانند آفرین، سگ خوب من و... موقع تنبیه هم سعی نکنید که با عصبانیت و خشم بر سگتان فریاد بزنید، زیرا این کار باعث دستپاچگی و سراسیمی او گشته و از توانایی او برای یادگیری تعالیمتان خواهد کاست. هیچ موقع سگتان را کتک نزنید (مگر در مواقع بسیار استثنایی، مثلا در مواقعی که سگ تمایل به گاز گرفتن دارد) زیرا این کار باعث خواهد شد، سگ شما ترسو بار بیاید و با بالا رفتن هر دستی پا به فرار بگذارد، همواره باید سعی کنید به جای کتک زدن و حتی یک تنبیه ساده، رفتار وی را اصلاح کنید و به محض اینکه رفتارش اصلاح شد و کارش را درست انجام داد، او را مورد تشویق قرار دهید.
استفاده از زنجیر یا قلاده
قبل از شروع تعالیم و تمرینات شما نیاز به یک قلاده و زنجیر دارید. اندازه قلاده بستگی به جثه حیوان و یا به عبارت بهتر بستگی به اندازه سر وی دارد. بهتر است برای جند روز قلاده را به گردن حیوان بسته و به حال خود رها کنید تا حیوان به آن عادت کند. بعد از اینکه سگتان به قلاده عادت کرد انتهای زنجیر آن را گرفته و مدتی با وی قدم بزنید. به مرور زمان، میزان کنترل خود را افزایش داده و تسلط خود را به حیوان اعمال کنید. هر موقع با فشار قلاده و یا تغییر جهت آن، سگ به سمت مورد نظر شما حرکت کرده و در واقع پاسخ صحیح به قلاده بدهد، زمان آموزش سگ فرا رسیده است. در موقع انتخاب قلاده باید دقت کنید که نوع قلاده با نژاد سگتان همخواین داشته باشد. مثلا اگر سگ شما یک سگ ظریف است هرگز از نوع زنجیر استفاده نکنید، زیرا موجب درد و ناراحتی حیوان خواهد شد. قلاده را باید طوری به گردن سگ ببندید که زیاد تنگ نباشد و در گردن او براحتی بچرخد.
اهلی کردن اسب
ایرانیان نخستین کسانی بودند که اسب را اهلی کردند. برخی از نقاشیهایی که بر دیوار غارهای باستانی لرستان برجای مانده است، مردان اسب سوار را نشان میدهند. این نقاشیها به 17 هزار سال پیش باز میگردند. اسب را آریایی هایی نزدیک 4 هزار سال پیش از میلاد رام کردند و قومهای مختلف آریایی به ایران، میانرودان، شرق آسیا، مصر و اروپا بردند. مادها که حدود 2700 سال پیش در غرب ایران زندگی میکردند، در پرورش اسب مهارت زیادی داشتند. هرودوت نوشته است: " مادها چراگاه های فراوان دارند، اسب هایشان پرخون، زیبا، خوش اندام و خوش قامت اند و در ایلخی شاه تربیت می شوند."اسبهای مشهور مادی به میانرودان(عراق)، عربستان، مصر، یونان و روم و سرزمینهای دیگر راه یافتند. آشوریها، که از تمدنهای باستانی میانرودان بودند، هنگامی که بر مادها چیره شده بودند، از آنها اسب و چیزهای فلزی به عنوان خراج دریافت میکردند. به اسب در زبان عربی فرس(faras) گفته میشود که به معنای"از فارس آمده" است و مشخص میکند اسب مشهور عربی، ریشهی ایرانی دارد. جالب این که وقتی اسب با یورش هیکسوسها، از مردمان آسیا، به مصر باستان وارد شد، مصریان نتوانستند بهخوبی از آن سواری بگیرند. از این رو، چند مربی سوارکاری ایرانی استخدام کردند. نامهای شهریاران افسانهای، پادشاهان باستانی، نامداران ایرانی و برخی شهرهای ایران، پیوند معناداری با واژهی اسب دارد. برای مثال، گرشاسب، یعنی دارندهی اسب لاغر؛ ارجاسب، یعنی دارندهی اسب ارجمند؛ لهراسب، یعنی دارندهی اسب تندرو، گشتاسب، یعنی دارندهی اسب از کار افتاده؛ تهماسب، یعنی دارندهی اسب فربه یا نیرومند و اسپهان، که امروزه به صورت اصفهان درآمده است، یعنی شهر اسبسواران.
بهترین غذا برای اسب
برخی یونجه را ملکهی علوفهها میدانند. ایرانیان باستان از زمانهای بسیار دور این گیاه را میشناختند و این گیاه سرشار از پروتیین را به اسبهای خود میدادند. این گیاه در زمان هخامنشیها(حدود 2500 سال پیش) به یونان برده شد و از آنجا به برخی از سرزمینهای ساحل دریای مدیترانه راه یافت. اما گسترش این گیاه در سراسر جهان به زمان حکومت مسلمانان بر بخشهایی از اروپا و آفریقا باز میگردد. عربها این گیاه را الفسفسه(alfesfeseh) نامیدند و نام انگلیسی این گیاه (alfalfa) نیز از همین واژهی عربی گرفته شده است. جالب است بدانید خود این واژه ترجمهی واژهی پارسی اسپستا(aspasta) به مفهوم غذای اسب است. البته، برخی از پژوهشگران بر این باورند که واژهی فوق به معنای "بهترین غذا" یا "خوردنی" است. اسپانیاییها در قرن 16 این گیاه را به سرزمین جدید(آمریکا) وارد کردند.
کفش و لباس اسب
پروفسور گیرشمن که در سالهای 1937-1933 از سوی موزهی اوور فرانسه در تپه سیلک کاشان به کاوش پرداخت در کتاب خود با عنوان " تاریخ ایران از آغاز تا اسلام" نوشته است که ایرانیان برای حفاظت از سم جانوران بارکش در جادههای سخت کفشکی اختراع کردند و آن را با مس، پوستین یا موی اسب میساختند. به علاوه، اسبهای جنگی در زمان پارتها(اشکانیان) دارای پوششهای حفاظتی شدند تا همراه سوار تمام زرهپوش پارتی، به مبارزه با دشمن بپردازند.
بازی با اسب
ایرانیان علاوه بر مسابقهی اسبدوانی، بازی گوی و چوگان را نیز به جهانیان هدیه کردهاند. پیشینهی این بازی، که شاید بتوان آن را فوتبال با اسب نامید، به بیش از 2500 سال پیش، دوران هخامنشیان، باز میگردد. این ورزش در کشورهای دیگری مانند چین(بهویژه در زمان چیرگی مغولها بر این کشور)، ژاپن، مصر، هندوستان، امپراتوری روم شرقی و سرزمینهای اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفت. انگلیسیها در قرن نوزدهم در هندوستان به این ورزش آشنا شدند و آن را به غرب بردند. این بازی در آرژانتین، استرالیا و نیوزلند نیز طرفداران زیادی دارد. نام انگلیسی این بازی، یعنی polo ، از یک واژهی تبتی به مفهوم توپ گرفته شده است. اکنون در 77 کشور فعالانه به این ورزش پرداخته میشود. البته، با کمال تاسف تا چندی پیش این ورزش ایرانی در زادگاهش به فراموشی سپرده شده بود، اما در چند سال اخیر به احیای این ورزش توجه شده است. اکنون ایران دارای فدراسیون چوگان بازی است و جوانان ایرانی، چه آقایان و چه خانمها، به این ورزش وطنی خود روی آوردهاند. به علاوه، قرار است میدان چوگان نقش جهان اصفهان، که شاهزادگان صفوی در آن بازی میکردند، به طور نمادین بازسازی شود.
تیراندازی روی اسب
پارتها گروهی از نیاکان باستانی ما ایرانیان بودند که به هفتاد سال اشغال ایران توسط سپاهیان اسکندر مقدونی پایان دادند. آنان حکومت اشکانی را بنیان نهادند و در برابر هجوم رومیها به ایران رشادتهای فراوانی از خود نشان دادند. پارتها پیروزیهای خود را تا حدود زیادی از اسبسوارن چابکی داشتند که در تیراندازی روی اسب مهارت چشمگیری نشان میدادند. سواران سبک اسلحهی پارتی از چند سو به دشمن یورش میبردند و به جنگ و گریز میپرداختند، دشمن را به دنبال خود میکشاندند و او را خسته و فرسوده میکردند و ناگهان همچنان که در حال دور شدن از دشمن بودند، با چابکی روی زین برمیگشتند و تیر میانداختند. این شلیک ناگهانی، که دشمن انتظار آن را نداشت، به قیقاچ معروف است و کمتر به خطا میرفت. از این رو، در زبان انگلیسی به شلیک ناگهانی و سریع گلوله، شلیک پارتی (Parthian Shot) میگویند.
پست اسبی
استفاده از اسبهای تندرو برای رساندن پیام به سرزمینهای دور دست با نوآوری چاپار کارایی بیشتری پیدا کرد. به دستور داریوش بزرگ جاده معروف به جاده شاهی برای آسان کردن ارتباط بیت 25 ایالت امپراتوری بزرگ هخامنشی بین شوش و سارد احداث شد. این جاده،که شرق و غرب امپراتوری را به هم پیوند میزد، 2500 کیلومتر طول و 111 ایستگاه (چاپارخانه) داشت. در هر ایستگاه چابکسواران ماهر برگردهی اسبهای تندرو در انتظار رسیدن پیک شاهی بودند تا بیدرنگ پیام را بگیرند و به چاپارخانهی بعدی برسانند. به نوشته هرودوت، مورخ یونانی، چاپارها این مسیر را طی ده روز میپیمودند.